دلنوشته ی من و منش عشاق
شیفتگان روی ماهت در دام عشق مبتلایند
زنجیرها بریدند دور گشت دام و دد از آنها
با جام می در دست از کوه و دشت گذشتند
فریاد یا ربشان پیچید در هر کوی و برزن
از شوق دیدار دوست بی خواب و خور گشتند
مرغان هوایی با آواز زیبا رفتند به آن بالا ها
یارب مدد فرما شادمان گردان حال دل عشاق
تا نام دوست شنیدند از خود بی خود گشتند
دستان عاشقان نامدار بالا رفت سوی الله
درخواست وصل نمودند با ذوق و شوق بسیار
یارب به حق خوبان بنما نظر بر عاشقان درگاه
با آمین مرغ حق شاد شاد گردید احوال دلشان
رنگین کمان زیبا شد نقاش زبر دست ماهر
بنمود ظاهر نقش دل عشاق با رنگهای زیبا
با خنده برلبها تقدیم نمودند جان خود به الله
زنده است تا ابد راه و منش عشاق بی نام
+ نوشته شده در شنبه پانزدهم دی ۱۴۰۳ ساعت 20:43 توسط برومند
|